ShRajabzadeh
مبدأ-تاریخ-من-2

مبدأ تاریخ من

مهروش-طهوری-1
مهروش طهوری

عزیز دلم!

مهروش جان نازنینم!

همراهم، همسفرم، همدلم، همسنگرم، همدردم، همزنجیرم و همسرم!

زادروزت –که مبدأ تاریخ زندگانی من است− بر تو، بر من، بر زمینی که بر آن می‌تابی و بر همۀ آنان که مهربانانه می‌نگرندت مبارک!

 

غزل

در موسم طلوع سلامت

تندیس‌های سرد و عبوس

بر خاک ریختند

چندان که پلک گشودی

یک‌یک

دریچه‌های راز

   فراز آمد

فوج نگاه‌ها

از پیش شعله‌های نگاهت گریختند

وقتی که آمدی

اسطوره‌ای به قدمت اقیانوس

همراه با تبرک گامت

از دوردست خاطره

باز آمد

ای واژۀ سترگ!

در دست تو

طغرای کیست که این‌سان

هر صبح می‌درخشی و بیدار می‌شوم

پاسخی بنویسید